زبان دراز بی زبان

معلمی داشتیم که هر وقت میخواست زبان دراز ما را کوتاه کند میگفت : من ده برابر وزن شما کتاب خوانده ام .
به وزن آن روزهای من میشد چیزی حدود 550 کیلو گرم . به وزن این روزهایم هم تقریبا همین میشود .
نمیدانم چرا چاق نمیشوم . شاید باید بیشتر کتاب بخوانم بخورم .
نورسیده : بعضی دوستان از موضوع این هفته ناراضی بودند و با زبان های مختلف گله کردند .
انتقاد خوب است اما یادمان باشد لزوما هرچیزی را که ما نمیپسندیم بد نیست .
کمتر موضوعی را میتوان یافت که همه ی نظرات را مجذوب کند . علایق متفاوت است .
همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید: یادداشت های اتفاقی ( یوسف شیروانیان ) - وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) -بوی باران عطر خاک (باران سادات) - پرسه خیال (رضوان پری) - میثاق ( زینب حیدری)-انتهای بیراهه (فاطمه) - حرف های نزدیک ( ممول)-ترخون (مهدی زرین قلم) - پنجره ( محمد رضا) - جنوبی ترین نقطه (ساحل نشین) - من او (عطیه مسعودی) - طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) - بی تو با تو بودن (سحر،طه) - هجوم سایه ها (یکی از بستگان خدا) - مینی تاک (هانیه) - روزهای یک من (فاطمه) - آرامش سفید (مریم) - دیوانه ای که عاقل بود (محمد مهدی) - cache(محمد اژدری) - سین عین طا -جشن بارون (نسرین) - روزهای من ( یک بنده ی خدا ) - روزگــــ شل.غم ـــــار(محمد) - پسر خاک ( ساجد ) - نامه ها (امید حق گویان ) - ما که رفتیم (محمد ) - ملکه نیمه شرقی- .:ساعت 25:. - مهدآبی (مهدی صادقی) - بوی باران یاد تو (میثم) - سردار

