ازدواج به سبک کاغذی

راستش را بخواهید ما از همان اولش یک حدس هایی زده بودیم . نه اینکه چیز تابلویی دیده باشیم ٬ که از نبوغ ذاتی خودمان نشات می گرفت . به یکی دو نفر هم گفتیم اما کسی تحویلمان نگرفت . بعد از اینکه داستان علنی شد اول کلی همان نبوغ ذاتی مذکور را آفرین گفتیم و به خود بالیدیم از این همه هوش و ذکاوت . بعد کمی خوشحال شدیم و راستش را بخواهید کمی هم ناراحت . پیش خودمان گفتیم نکند این تازه وارد بیاید و عرصه ی یکه تازی ما را تصاحب کند . بعد خودمان را دلداری دادیم که نه ٬ اصلا مگر کسی می تواند جلوی ما اظهار وجود کند ٬ دوباره پیش خودمان گفتیم حالا آمد و این بنده ی خدا آدم حسابی بود و توانست اظهار وجود کند ....

مشغول همین فکرهای پلیدمان بودیم که دیدیم دور و برمان شلوغ است . نگاه کردیم دیدیم بزرگان فامیل جمع شده اند و بله را از عروس خانم گرفته اند و مهر را بریده اند و ما هم با جناق دار  شده ایم . بین خودمان بماند ٬ هم اکنون از مجلس بله برون مژده خانم با شما صحبت می کنم . مژده خانم را که می شناسید ٬ همان که " وقتی دلش تنگ می شود " می نویسد . آقا داماد هم که افتخار باجناقی ما نصیبش شده است همین آقای محمد الف خودمان است . او که می گوید : ذهن مرا دنبال کنید .

پی نوشت ۱ : بالاخره عروسی به کوچه ی ما هم آمد . حالا هی بگویید کوچه پس کوچه های کاغذی بد است . این هم از برکات این کوچه ها .

پی نوشت ۲ : در طول مدت سپری شدن فرایند این ازدواج خیلی سنگ انداختیم جلوی پای باجناقمان . به امید اینکه گره ای در کارش بیفتد و از ما طلب یاری کند و ما هم در ازای باز کردن گره ی کارش از او بخواهیم تا برای قالب وبلاگمان یک کد حرفه ای بنویسد . اما نشد که نشد . نه سنگ های ما سنگ بود و نه ایشان آدمی بود که برای باجناق کد بنویسد .

پی نوشت ۳ : جمله ای هست که می گوید : " ژیان برای آدم ماشین نمی شود ٬ باجناق فامیل . " مدیون هستید اگر فکر کنید من از آدمهایی هستم که به این جمله اعتقاد دارم . نه ٬ اصلا . من از بچگی به ژیان علاقه ی زیادی داشتم . از آن ژیان هایی که سوارش می شدند و به شمال می رفتند و وسط راه خراب می شد و یک موتور سوار خیر خواه می آمد و شما رو به مقصدتان می رساند و ...

پی نوشت ۴ : نیایید بگویید رامشت فامیل بازی می کند و همه ی اعضای شورا فامیلش هستند . آقای محمد الف تازه فامیل ما شده اند .

پی نوشت ۵ : این ها همه شوخی بود . ما باجناقمان را دوست می داریم و  همینجا از صمیم قلب برایشان آرزوی خوشبختی می کنیم . و عاجزانه از ایشان خواهشمندیم که خیلی خیلی هوای خواهر ما را داشته باشند . او برای ما خیلی عزیز است .

پی نوشت ۶ : آقا محمد و مژده خانم امیدوارم که خوشبخت بشوید . هر روز شاهد موفقیت هایتان باشیم . هر روز زندگیتان بیشتر از پیش رنگ و بوی خدا بگیرد . به آرزوهای قشنگتان برسید . به شادی هایتان افزوده شود . و به ایمانتان . حالا که دینتان کامل گردیده .

|
۱۳۹۰/۰۶/۱۵  23:00
www.ramesht.ir
چه بی صبرم من