درد بی درمان

نمی دانم چه مرضی است که پاک کردن را دوست ندارم؛ دور انداختن را دوست ندارم.

صندوقی دارم بزرگ و سنگین، پُر از کارهای خَرکی، حرف های دَری وَری، سکوت های مثلن مصلحتی، پُر از رفتن های نیمه کاره و نرفتن های بُزدلانه، پُر از دیدن های تکراری و ندیدن های اجباری، پُر از دوری های دور، پُر از نزدیکی های دور.

صندوقی دارم بزرگ و سنگین، برای به دوش کشیدن، برای تاوان دادن؛

نمی دانم چه مرضی است.

 

|
۱۳۹۶/۰۵/۱۳  0:00
www.ramesht.ir
چه بی صبرم من