کام
دودش را می پاشد توی هوای دفتر.
یکی یکی صدای ترکیدن سلولهای ریه اش را می شود شنید.
آنچنان کام میگیرد به گمانمان لب جوی نشسته است و دلبری شیرین سخن ... .
می گوید می خواهم ترک کنم و باز کام می گیرد .
به گمانم نیما میگوید " ترک روی موتور است"
منی که سالها موتور سوار بودم می دانم که اینچنین است.
کام میگیرد این سید ما.

