قانون
اندوه گذشته
سایبان شادیهای امروز است .
نورسیده : این روزها که وبلاگ عزیز تر از برادرم فیلتر شده بیش از پیش دلتنگش می شوم .
اندوه گذشته
سایبان شادیهای امروز است .
نورسیده : این روزها که وبلاگ عزیز تر از برادرم فیلتر شده بیش از پیش دلتنگش می شوم .
آنجا سر بر نیزه می کنند و اینجا قرآن .
آنجا دشمن سوار بر مرکب خویش است و اینجا بر جهل مردم .
آنجا دشمن دیده می شود و اینجا فهمیده .
آنجا رفقایت شهید می شوند و اینجا سرباز بی جیره و مواجب دشمن .
آنجا جنگِ سخت است و اینجا نرم .
همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید .

دردِ نان است .
دردِ نام است.
دردِ بی دردیست ، دردِ انسان معاصر .
درد بی درمانم آرزوست .
همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید:
تفاوت است میان من و کافر .
که او ایمان دارد به کفر خویش و من کافر بر ایمانم .
قرعه ی کاغذ که به نام کوچه هایمان افتاد ، پس کوچه هایمان شلوغ شد و گردی به پا شد .
آب پاشی کردم که شاید غبارها فرونشیند که نشد .
کوچه هایمان که کاغذی بود مچاله شد .
جوهرهایمان پخش شد و همه ی یادگاری های روی دیوار از میان رفت .
من مانده بودم و یک دنیای کاغذی مچاله و یک دریا یادگاری محو شده .
خواستم قرعه ای تازه بیاندازم ، یادم افتاد به بی رحمی سنگ و بی مبالاتی قیچی ...
قرار بود حدیث نفس نگویم پس منت خدای را عز و جل ....
" همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید "
پرستار تو را در آغوش من گذاشت و فرار کرد . پشت سرش پرستار دوم رفت .
پزشک فریادی از خشم زد که اگر قرار باشد برویم همه با هم میرویم و فعلا قرار این نیست .
پرستاران برگشتند .
صدام دو کوچه پایین تر موشک زده بود .
" راوی : مادرم "
امروز بنده ای از بندگان خدا وقتی برگه ی دعوتنامه اش را از یکی از کشورهای فرنگی دید
گفت : این سند آزادی من است .
پرسیدم آزادی از کجا و او پاسخ داد از ایران .
هرچه مرور میکنم می بینم چه بندی زیباتر از ایران ؟!